کذب محض (یک داستان کوتاه)
بخش اول - قسمت دوم
بخش اول - قسمت دوم
در این بزمی که می رقصم بر این معبد چه حاصل هست
خودت گفتی یه روز می رم دیگه حرفی نمی مونه
بخش اول - قسمت اول
این نه آن بود که ما در پی آن این شدیم
بر فلک بودیم و رستیم و ز جان سیر شدیم
مدح دیوانه کجا و سخن دوست کجا
ز بد حادثه دیریست که دلگیر شدیم
جهل و عصیان و گنه هر سه به یک خاتمه اند
ما کزین اهل نبودیم به کدام گیر شدیم
نیم ما را به اسارت به کجا ساخته اند
آن همان ما بود و این شد که ما نیم شدیم
شرط میخواری به جام و قدح و پیمانه نیست
ما بسی با ذکر می در بادیه سیر شدیم
رسم مردی و مروت را کجا باخته ایم
به کدام شال و نشان و خاطری میر شدیم
شکوه ها بر دل و بر جان بسی کردم جای
گله ای نیست کزین جور زمان پیر شدیم
ز سحر عزم سفر کردیم و نور با ما بود
چه گنه بود و خطا شد که شبگیر شدیم
هجو خام را به هنر هیچ شباهت نَبوَد
این نه آن بود که ما در پی آن این شدیم